بازخوانی پس از 57 سال
...این رمان به نوعی روزنگاریهای مدیرمدرسه است، شخصیتی که با دور و بریهایش فرق دارد و از بینش خاصی به زندگی بهرهمند است. از نظر فهم و دانش و قوهی تحلیل، از دیگران یک سر و گردن بالاتر است اما کسی را از بالا نگاه نمیکند و با آن که در آغاز پی کنج آسایشی است برای خودش، تا پایان همواره به دنبال آسیب شناسی جامعه و ایجاد اصلاحات با نیت خیر است. مدرسه از محیطی بسته و محدود، به جامعهای با لایههای روابط گوناگون مصداق پیدا میکند و همانطور که مدیرمدرسه هرگز نمیتواند در دفتر آرام و ساکتش در پناه “بخاری گرم دولتی”اش بیاساید، انسان اندیشمند و مصلح و پویای زمانهی مدرن هم قرارنیست در جوامع سنتی و در حال رشد، از تاثیر آلام و امواج منفی مصون بماند. درگیر می شود و تا جایی که میتواند از انحصار قدرتها در این عرصهی فرهنگی میکاهد، جامعهی کوچکش را با خود میبالاند و خصوصیسازی میکند. دست آخر تاوان مسئولیت را بیش از این تاب نمیآورد وعنان رها میکند. استعفا میدهد، استعفایی که شبیه مهاجرت این روزهای معاصر است، تداوم فقدانی فرهنگی که موجب استحالهی آرمانها در جایی در آینده میشود و چه بسا مدتی هم به فترت بیانجامد...
منتشرشده در اندیشه پویا، شماره 28 (اینجا)
این وبلاگ شخصی در هیچ کجای دیگر شعبه ای ندارد.